افکار یک زندانی



  • قیمت حقیقی دلار در برابر تومان به گفته کارشناسان تقریبا 8000 تومان است. اما دولت برای جلوگیری از تورم و نابسامانی های بازار با فروش دلار به قیمت حدود 3000 الی 4000 تومان قیمت دلار را ارزان تر از قیمت واقعی نگه می دارد.
  • بخش عظیمی از درآمد های ارزی دولت از طریق فروش نفت است. یعنی دولت در بازارهای جهانی نفت را می فروشد و به جای آن دلار دریافت می کند. بخشی از این در آمد ارزی صرف مبادلات خارجی و خرید کالاهای اساسی مانند شکر از کشورهای دیگر می شود و بخش دیگری صرف کنترل قیمت دلار در داخل کشور می گردد.
  • دلار در داخل آمریکا چاپ می شود و پول رسمی این کشور است. و طی سال های پس از جنگ جهانی دوم به پول بین المللی نیز بدل می شود. و اغلب کشورها برای مبادلات خارجی خود از این پول استفاده می کنند. اما ارائه این پول نه در اختیار یک سازمان بین المللی که در اختیار دولت آمریکا و وزارت خزانه داری آمریکاست.
  • دولت آمریکا به دلایل مختلف ایران را تحریم می کند. یعنی به کشورهای دیگر اعلام می کند که اگر با ایران داد و ستد کنند، اجازه نخواهد داد که آنان از دلار استفاده کنند. و اگر کشوری از این تحریم تخطی کند دیگر نمی تواند از خزانه داری آمریکا که محل چاپ و عرضه دلار است دلار دریافت کند. و همچنین این تحریم ها علاوه بر ایران بر کشورها و شرکت های مبادله کننده با ایران نیز اعمال خواهد شد.
  • دولت آمریکا برای اعمال فشار حداکثر به ایران، خرید و فروش نفت ایران را تحریم می کند. چرا که می داند اقتصاد ایران مبتنی بر فروش نفت است. یعنی درآمد اصلی دولت ایران برای اداره کشور از طریق فروش نفت به کشورهای دیگر تامین می شود. علاوه بر این وقتی ایران نتواند نفت بفروشد نمی تواند برای مبادله با کشورهای دیگر (مثلا خرید شکر از دیگر کشورها) ارز کافی را تامین کند. چرا که فروش غیر نفتی کشور بسیار پایین است.
  • وقتی دولت ایران با تحریم نفتی رو به رو می شود دیگر ارز کافی برای تامین کالاهای اساسی مانند شکر، گوشت، گندم و . از خارج از کشور را ندارد چه رسد به آنکه بخواهد ارز را در داخل کشور ارزان تر فروشد. در نتیجه دیگر دولت نمی تواند قیمت ارز را در داخل کشور کنترل کند.
  • واقعی شدن و یا حتی گران تر شدن قیمت دلار در داخل کشور یک پیامد بسیار مهم دیگر نیز دارد. با گران شدن دلار صادرات کالاها از کشور به دیگر کشورها تبدیل به یک تجارت پر سود می گردد. مثلا شما گوجه فرنگی را در داخل ایران تولید می کنید. فرض کنید که قیمت گوجه فرنگی در داخل کشور چهار هزار تومان است. اگر این گوجه فرنگی را به کشور همسایه افغانستان صادر کنید مثلا آن را از شما به قیمت یک دلار خریداری می کنند. اگر قیمت دلار در ایران سه هزار تومان باشد و شما هر کیلو گوجه فرهنگی را به قیمت سه هزار تومان به افغانستان صادر کرده اید در حالی که می تواند همان گوجه فرنگی را در داخل به قیمت چهار هزار تومان به فروش برسانید. حتی اگر این قیمت مساوی باشد یا حتی اگر اندکی گران تر از قیمت داخل کشور باشد باز تولید کننده و توزیع کننده حاضر نیست برای سود اندک زحمت صادرات را بپذیرد. اما اگر قیمت گوجه فرنگی در داخل کشور چهار هزار تومان باشد و قیمت دلار در ایران یازده هزار تومان باشد، آنگاه شما با فروش هر کیلو گوجه فرنگی در افغانستان می توانید یازده هزار تومان سود کنید. یعنی تقریبا دو برابر سود عاید شما خواهد شد. پس در نتیجه با آزاد سازی قیمت دلار صادرات غیر نفتی در ایران افزایش خواهد داشت. در نتیجه افزایش صادرات غیر نفتی اقلامی مانند گوشت، مرغ، پوشک، رب گوجه فرنگی و . نایاب یا گران خواهد شد. چرا که صرفه در صادرات این محصولات به خارج از کشور است.
  • افزایش صادرات غیر نفتی از چند جهت به سود دولت است. مهم ترین منفعتی که دولت از افزایش صادرات غیر نفتی خواهد برد این است که می تواند ارز مورد نیاز کشور را تامین کند. در واقع همان میزان ارز که دولت از فروش نفت بدست می آورد و حالا با تحریم های آمریکا از آن محروم شده است و برای مبادلات خارجی به آن نیاز دارد به جای فروش نفت از طریق صادرات غیر نفتی مانند محصولات کشاورزی و دامی تامین خواهد شد. در واقع بخش خصوصی وقتی کالایی را به خارج از کشور صادر می کند و پول آن را به دلار دریافت می کند برای تامین امورات خود در داخل ایران و تبدیل یک دلار به یازده هزار تومان باید به سراغ بانک مرکزی ایران برود تا دلار را به او بدهد و معادل ریالی آن را دریافت کند. از این طریق دولت می تواند ارز مورد نیاز کشور را از طریق صادرات غیر نفتی تامین کند، به همین جهت دولت اقدام به راه اندازی سامانه نیما کرده است. از سوی دیگر افزایش صادرات غیر نفتی یکی از شاخصه های مثبت اقتصادی است و با افزایش آن دولت می تواند در برنامه های ی و تبلیغاتی خود از آن بهره ببرد. از سوی دیگر با افزایش درآمد صادر کنندگان داخلی دولت می تواند مالیات بیشتری را از آنان اخذ کند و به سود بیشتری از طریق دریافت مالیات دست پیدا کند.
  • با افزایش قیمت دلار اما چند اتفاق دیگر هم خواهد افتاد. اصلی ترین کنش اقتصادی بازار افزاریش تورم خواهد بود. مثلا تا پیش از این خودروسازان برای وارد کردن ضبط خودرو از خارج باید سه هزار تومان پرداخت می کردند و خودروی تولیدی را مثلا بیست میلیون تومان می فروختند اما حالا برای وارد کردن ضبط خودرو باید یازده هزار تومان پرداخت کنند یعنی حدود چهار برابر بیشتر و به همین دلیل خودروی بیست میلیون تومانی را هشتاد میلیون تومان خواهند فروخت. با افزایش تورم توانگران که دارای مالکیت بیشتری در جامعه هستند ثروتمند تر و اقشار کم در آمد که مالکیت کمتری دارند یا به طور کلی تهدست هستند فقیر تر خواهند شد.
  • دولت برای کنترل قیمت اقلام اساسی مانند گوشت، روغن، شکر و محصولات دارویی ارز محدود چهار هزار و دویست هزار تومانی را به صورت محدود به وارد کنندگان این اقلام اساسی اختصاص می دهد. همچنین برای حمایت از اقشار کم درآمد و تهدیست در برابر تورم به وجود آمده در بازار اقدام به توضیع سبدهای کالا و اقدامات حمایتی از این اقشار می کند. اما مشکل اینجاست که اختصاص ارز چهار هزار و دویست تومان عرصه ای می شود برای سوداگرایی سود جویان و آشفته تر شدن بازار. و از سوی دیگر دولت تنها افرادی را جزء اقشار کم در آمد می شناسد که در سازمان های حمایتی مانند کمیته امداد و بهزیستی دارای پرونده باشند. حتی دولت برای کارمندان رسمی و حقوق بگیران نیز اقدامات حمایتی دیگری را در نظر می گیرد اما در این میان هستند افراد کم در آمدی که نه جزء کارمندان دولتند و نه پرونده ای در سازمان های حمایتی دارند.
  • اصل آزادسازی قیمت دلار از نظر کارشناسان اقتصادی یک امر موجه و منطقی است آن هم در دورانی که کشور در خطر تحریم قرار دارد و دولت نیاز به تامین منابع ارزی خود برای اداره کشور دارد. اما چند سوال باقی خواهد ماند: چرا آزادسازی قیمت دلار به صورت رسمی و از طریق بانک مرکزی اتفاق نیفتاد و این مسئولیت بر عهده دلالان باراز ارز نهاده شد؟ چرا دولت از زیر مسئولیت آزادسازی قیمت دلار شانه خالی کرد و پس از آن دلالانی که مدعی بودند با همکاری مسئولین بانک مرکزی اقدام به افزایش قیمت دلار کرده اند به دستگاه قضا معرفی و اعدام شدند؟ چرا اختصاص ارز دولتی محدود برای تامین کالاهای اساسی به جای کمک به اقشار کم در آمد و کنترل بازار تبدیل به عرصه ای برای سودجویی سوداگران شد؟ چرا دولت افزایش صادرات غیر نفتی را به گونه ای مدیریت نکرد که موجب افزایش ناگهانی قیمت اقلام اساسی نشود؟ و اصولا چرا قیمت دلار به جای آنکه 8000 تومان باشد ناگهان به نزدیک 20000 تومان رسید؟ چرا دولت برنامه های حمایتی را به صورتی مدیریت نکرد که شامل تمام افراد کم در آمد و آسیب پذیر جامعه بشود؟

از ابتدای این بازی برد باخت بخوانید برجام - یاداشت هایی در این زمینه نگاشته شد. امروز هیچ دلیلی برای نگاشتن این مطلب وجود نداشت جز آنکه این پرونده  به صورت رسمی مختومه شود. پس از این دیگر در مورد برجام  نخواهم نوشت.

برجام نه در تاریخ اردیبهشت 98 -که همزمان با آغاز خروج تدریجی ایران از برجام است - و نه در تاریخ اردیبهشت 97 -که تاریخ خروج رسمی شیطان بزرگ از برجام است- به پایان نرسید. برجام حتی در تاریخ تولد خود نیز نمرده بود، برجام زمانی مرد که فکر تسلیم طبع سازش پذیر اشرافیت را قلقلک داد. ما از ابتدا می دانستیم که قرار است چیزی بدهیم و چیزی نگیریم. ما تنها می خواستیم داشته هایمان را در طبق اخلاص قرار دهیم تا آقای کدخدا -همان که امروز به بدی از او یاد می کنند -انگشت رذالتش را از چشمان ما در بیاورد.

برجام تجربه تلخ سادلوحی یک ملت است که دل به سازش خوش داشت. سازش با می که ترس طرف مقابل اشتهایش را باز می کند. افسوس و افسوس و افسوس از آنچه در این چند سال به بهانه برجام از کف این ملت رفت. حداقل چیزی که از دست دادیم زمانی بود که میتوانستیم با آن مسیر بهتر و دشوارتری را بپیماییم. برجام حاصل فرهنگی بود که به ما می گفت مسیر بدتر و راحت تر را انتخاب کن. ما به فرهنگی باختیم که یافتن مسیرهای سهل را به زرنگی تعبیر می کند. این انگاره که مسیر راحت تر همیشه مسیر بهتری است ما را فریب داد. نوابغ کسانی نیستند که مسیرهای آسان را بیابند؛ نوابغ کسانی هستند که مسیرهای دشوار را به آسانی می پیمایند.

امروز در اینجا و در این مختصات از زمان ما مورد لعن آیندگانمان خواهیم بود. چرا که مسیری را انتخاب کردیم که سال ها این کشور را به عقب راند. ما دقیقا همان فتحعلی شاهی هستیم که خودمان در ماجرای ترکمنچای به او لعن می فرستادیم.

هر کس در ترویج فرهنگ درست زندگی کردن -که یک وظیفه عمومی است و معنای واقعی امر به معروف و نهی از منکر را پدیدار می کند- کوتاهی کرده باشد در این خیانت تاریخی به تاریخ ایران متهم است. برجام حاصل بی فرهنگی ماست. یون این جامعه در بستر این فرهنگ و ارزش های فرهنگی رشد یافته اند و متخصصان به کارگیری فرهنگ راحت طلبی و زیاده خواهی هستند. برجام بارها و بارها در تاریخ معاصر ما تکرار شده است. این اولین بار نبود که ما اقدامات یکجانبه ای را برای جلب محبت دول غربی انجام میدادیم. این ماجرا بارها و بارها تنها در چهل سال پس از انقلاب رخ داده است. از ماجرای مذاکرات سعادت آباد و پارس گرفته تا کمک به آزادی گروگان های آمریکایی در لبنان و موارد دیگر. در همه ی این رخداد ها ما تجربه برجام را تجربه کرده بودیم. اما این فرهنگ راحت طلبی و زیاده خواهی است که هر بار ما را به امید عنایت دشمن به این چاه ذلت می افکند.

 به امید روزی که ما مردمی سخت کوش باشیم که از داشته هایمان زندگی آینده فرزندانمان را بسازیم و دل به سازش با دیگران نبندیم.



هر دیدگاهی که بخواهد در باب سعادت نوع بشر سخن بگوید باید بتواند ایده ای کامل برای مدیریت جامعه از بعد اجتماعی ارائه کند. به بیان دیگر هر دیدگاهی که بخواهد در باب زندگی درست انسانی سخن بگوید باید به این سوال پاسخ دهد که چگونه از چالش ها و آسیب های زندگی اجتماعی بشر عبور خواهد کرد. به هر طریق انسان مخلوقی است که نیاز به زندگی اجتماعی دارد و زندگی اجتماعی برای او اجتناب ناپذیر است. و در مسیر زندگی اجتماعی بشر به هر جهت چالش هایی پدید خواهد آمد که نیاز به مدیریت بر اساس اندیشه ای صحیح دارد.

دین به صورت کلی و اسلام به طور اخص در اندیشه هدایت اجتماعی بشر است. پیامبران همواره در پی هدایت اقوام بوده اند و در رسالت خود به هدایت عده ای از مردمان پسنده نکرده اند. پیامبران در این مسیر مشقت های زیادی را به جان خریده اند و با حکومت های طاغوتی مبارزه کرده اند. تاریخ انبیاء خود بهترین شاهد بر تلاش آنان برای هدایت اجتماعی بشر است.

در مکتب اسلام این خانواده است که اصلی ترین هسته اجتماع را تشکیل می دهد و رسمیت می یابد. احکام فراوان موجود در اسلام برای تکریم والدین، فرزندان و همسران و تاکید بی بدیل این تعالیم بر صله رحم از شواهدی است که می توان بر این ادعا اقامه نمود. اسلام خانواده را هسته ای نیرومند می داند که بواسطه خلقت فرد در درون آن و به وجود آمدن عواطفی عمیق به واسطه لطف الهی،  می تواند در برابر بسیاری از آسیب های اجتماعی مقاومت نماید. از نگاه اسلام پناهگاه فرد در سختی های زندگی خانواده است. تاکیدات فروانی در تعالیم اسلام بر تشکیل خانواده و فرزند آوری وجود دارد که نشانه از اهمیت این هسته نیرومند در حیات بشری است. بسیاری دیگر از احکام اسلامی نیز نمایان کننده همین اهمیت است. به عنوان مثال احکام حجاب و پوشش و به طور کلی تاکیدات اسلام بر حفظ عفت و حیا در جامعه نوعی تلاش برای صیانت از خانواده است چرا که یکی از اولین نتایج بی بند و باری در جامعه فرو ریختن بیناد خانواده است. اسلام عمیقا به دنبال پیشگیری از عواملی است که پیوند مقدس ازدواج را مورد هجمه قرار می دهند. وقتی فرد بتواند بدون تشکیل خانواده نیاز های جسمی و روحی خود را در جامعه و بدور از ضوابط و مسئولیت های خانواده برآورده سازد، دیگر به فکر تشکیل خانواده نخواهد افتاد. از سوی دیگر ترویج فساد و بی بندباری در جامعه خانواده های شکل گرفته را نیز مورد تهدید قرار می دهد.

بر همین اساس اسلام برای تقویت بنیاد خانواده به تقسیم وظایف افراد پرداخته است. از بانوان می خواهد که بر اساس طبع درونی و احساسات عمیق و عواطف غریزیشان تربیت فرزندان و مهیا کردن فضای روانی خانواده را بر عهده گیرند و از مردان می طلبد که در بر اساس توان و روحیه مردانه خود به طلب روزی و محافظت از خانواده همت گمارند. مرد را به دلیل روحیات منطقی تر و به دور از احساسات مدیر خانواده می داند و زن را به دلیل عواطف عمیق زمین مهربانی می داند که بذر انسانی باید در آن تربیت بیابد.

اسلام در صدقه خانواده را مقدم بر دیگران می شمرد، صله رحم را واجب می دارد، ازدواج را مقدس می شمارد و طلاق را مکروه می داند، گذشت در خانواده را از بزرگترین اعمال بر می شمرد و کار برای کسب روزی حلال برای خانواده را در ردیف مجاهدت در راه خداوند معرفی می کند. ارزش خانواده در اسلام تا آنجاست که با ایمان ترین افراد خوش اخلاق ترین فرد با خانواده خود عنوان می شود. همه این امتیازات و همه این نگاه برای آن است که اسلام جامعه را با خانواده اداره می کند. اگر خانواده در جامعه اصلاح شود جامعه نیز اصلاح خواهد شد. اگر فرد در خانواده بیاموزد که رفتاری صحیح در مواجه با دیگر اعضا از خود بروز دهد در جامعه نیز رفتاری شایسته خواهد داشت. این همه اعتماد به خانوده از آنجاست که خداوند نسبت به همسران و فرزندان محبتی را قرار داده است که ضامن عدم خیانت افراد نسبت به یکدیگر است. اگر فرد در جامعه بخواهد به کسی اعتماد کند بهتر آن است که به پدر و مادر خود اعتماد کند چرا که خداوند محبتی را در دل آنان قرار داده است که بواسطه آن محبت به فرزند خود خیانت نخواهند کرد. این محبت در رابطه با دیگر اعضای خانواده نیز وجود دارد و ضمانتی است بر عدم خیانت افراد به یکدیگر. از این رو اسلام بهترین محل برای تربیت فرد و  کنترل مشکلات او در جامعه را خانواده می داند. و همواره در تلاش است تا از این اصل مهم در جامعه صیانت کند.

نگاه اسلام در رابطه با بسیاری از احکام که امروزه در جامعه ما محل سوال و تهاجم دشمنان است با فهم جایگاه خانواده و تقسیم وظایف افراد در آن قابل فهم خواهد بود. مسئله حجاب، دیه، ارث و چند همسری و تفاوت هایی که اسلام در این احکام میان ن و مردان قائل شده است با دقت به جایگاه خانواده در اسلام و مسئولیتی که برای افراد در آن وجود دارد، قابل درک خواهد بود. خداوند انسان را از در دو جنس گوناگون خلق نمود چرا که برای تکامل اجتماعی بشر به این تفاوت در خلقت نیاز بود. پس از آن بر اساس عدالت خود با نگاه به خلقت هر یک از این دو جنس مسئولیت هایی را برای آنان در نظر گرفت. و مسیر رشد آنان را با انجام آن مسئولیت ها هموار نمود، از ن خواست که با صفات نه خود به کمال برسند و از مردان طلب نمود که بر اساس توان درونی شان راه هدایت را بپیمایند سپس احکام دیگر را نیز بر پایه همین مسئولیت ها بنا ساخت تا انسان ها به وسیله یکدیگر کامل شوند و به صورت جمعی به سعادت دستیابند. هیچگاه میان بندگان خود تبعضی قائل نشد و هیچگاه از افراد چیز فراتر از توان آنان طلب نکرد. برای هر دو جنس امکان رسیدن به کمالات را قرار داد اما مسیر رسیدن به این کمالات را بر اساس صفات درونی آنان در هنگام خلقت در نظر گرفت. این لطف خداوند است که از انسان ها بر اساس طبعشان طلب می کند و به جاست که انسان نیز سپاسگذار این عنایت باشد.



انقلاب اسلامی به صورت مشخص بر سه اصل اساسی بنا گذاشته شده است که اگر از هر یک از این سه اصل عدول نماید، حقیقتش دچار خدشه می گردد.

اصل اول اسلام با قرائت تمدنی است. این قرائت از اسلام در برابر اسلام فردی قرار می گیرد. اسلام فردی، اسلامی است که می پندارد موضوع اصلی احکام و شرایع اسلامی "فرد" است و اگر هم به مسائل اجتماعی می پردازد از دریچه فهم فردی و اامات انجام تکالیف فردی به عرصه اجتماع ورود می کند. در این نگاه هر فرد مسلمان مکلف است که به امور فردی خود عمل نماید. این امور فردی گاهی با امور اجتماعی نیز تزاحم پیدا می کند که فرد مسلمان از جهت انجام تکلیف فردی خود لازم است که در امور اجتماعی نیز حضور پیدا کند. مثلا فرد مکلف است که نماز بخواند تا به رستگاری برسد. اما اگر می خواهد نمازش بهتر و کامل تر باشد باید در نماز جماعت شرکت کند. اگر می خواهد رستگار شود باید امر به معروف و نهی از منکر بنماید. اگر می خواهد رستگار شود باید به حج برود و اگر می خواهد رستگار شود باید خمس و زکات بپردازد. یعنی در همه امور اجتماعی در جهت کسب رستگاری فردی حضور پیدا می کند. اما در مقابل نگاه تمدنی به اسلام، اصولا تعریف متفاوتی از دین را به شما ارائه می دهد. اسلام تمدنی به شما می آموزد که اساس بعثت انبیاء تربیت جامعه بشری و نه افراد بشر بوده است. در واقع داستان دین اینگونه عنوان می شود که خداوند انسان را خلق نمود و از او خواست تا به صورت اجتماعی به توحید و حکومت توحیدی اراده کند. از این رو پیامبران را مبعوث کرد و ماموریت آنان را نه نجات افراد که نجات اقوام نامید. در قرآن کریم نیز خداوند انبیاء را با قوم آنان نام می برد و تصریح دارد که برای هر قومی پیامبری را مبعوث نموده است. پیامبران هیچگاه به ایمان آوردن عده ای از جامعه کفایت نمی کرده اند و همواره در پی هدایت قوم بوده اند. لذا هدف انبیاء و دستگاه الهی از ابتدای خلقت آدم علیه السلام هدایت اجتماعی انسان ها بوده است. این بدان معنی است که خداوند اراده کرده است انسان ها بر اساس یک انتخاب اجتماعی به حاکمیت توحید سر گذارند. این معنی مردم سالاری در ساختار دین و اسلام است؛ حرکت مردمی بر اساس آگاهی و انتخاب به سوی تحقق حاکمیت توحیدی». در این نگاه فرد مکلف است در راستای ایفای وظایف اجتماعی خود به انجام امور فردی نیز همت گمارد. از این رو و بر اساس اراده الهی برنامه ویژه تمامی صالحان در طول تاریخ، تلاش برای تحقق حکومت مهدی موعود بوده است. چرا که خداوند همواره به صالحان وعده داده است که این هدف به طور قطع به دست مهدی موعود محقق می گردد. لذا تمامی تلاش های صالحان پیش از ظهور مهدی موعود همه قسمت های پازلی هستند که در جهت تحقق ظهور آن بزرگوار انجام می گرفته اند. مانند ماموریت های خردی که در جهت تحقق یک هدف کلان انجام می گیرد. در یادداشتی با نام اصول مبارزه صالحان توضیحاتی در  رابطه با اصل اول یعنی اسلام تمدنی ارائه شده است. متاسفانه یکی از چالش های مراکز علمی اسلامی و به خصوص شیعی غفلت از معنای اسلام تمدنی و پرداختن به اسلام فردی است.

اصل دوم ظلم ستیزی است. انقلاب اسلامی اصالتاً یک حرکت ظلم ستیزانه است و تا زمانی که ظلم از هر نوع باقی باشد انقلاب اسلامی نیز تداوم خواهد داشت و به ماموریت خود عمل خواهد کرد. برخی بر این باورند که انقلاب اسلامی پس از تشکیل جمهوری اسلامی ایران به پایان رسیده است اما باید دانست جمهوری اسلامی ایران محصول ظلم ستیزی انقلاب اسلامی در چارچوب جغرافیای ایران است و نباید آن را جایگزین انقلاب اسلامی پنداشت. جمهوری اسلامی ایران در امتداد انقلاب اسلامی شکل گرفت و ماموریت حمایت و تجهیز انقلاب را بر عهده دارد. جمهوری اسلامی علاوه بر این وظیفه، به صورت ذاتی وظیفه اداره جغرافیای ایران را نیز عهدار است. لکن نباید به واسطه تحقق اداره جغرافیای ایران از وظیفه اولیه خود غفلت بورزد. جمهوری اسلامی ایران حاصل همت مجاهدان و خون شهدای انقلاب اسلامی است و به بیان دیگر انقلاب اسلامی حق آزادگی بر گردن جمهوری اسلامی ایران دارد. جمهوری اسلامی ایران و جغرافیای ی و اجتماعی ایران استقلال و آزادی خود را مدیون و بدهکار انقلاب اسلامی است. در واقع این انقلاب اسلامی بود که با دستان خالی از امکانات دنیوی و دستانی پر از اراده های الهی  جغرافیای ی اجتماعی ایران را از چنگال استکبار و ظلم رهانید و عقلا و اخلاقا جمهوری اسلامی ایران وظیفه دارد تا انقلاب اسلامی را در ادامه مسیر ظلم ستیزی خود یاری رساند. این ظلم ستیزی هیچ گونه چهارچوبی نمی پذیرد. در واقع حتی اگر یک ملحد بر ملحدی دیگر ظلم بورزد انقلاب اسلامی وظیفه خود می داند که به یاری مستضعف بپردازد. نمونه هایی از این دست در تاریخ انقلاب اسلامی موجود است.

اصل سوم مردمی بودن است. انقلاب اسلامی یک حرکت اساسا مردمی است و بواسطه خواست و اراده ی مردم شکل گرفته است. در واقع انقلاب اسلامی حاصل بیداری و اراده عده ای از مردم ایران است که به رهبری خمینی کبیر بر علیه ظلم و استکبار و کفر به پا خواستند. اقدام مومنانه مردم تحت رهبری خمینی کبیر بر محور اندیشه دینی "اسلام تمدنی" باعث شکل گیری و بروز انقلاب اسلامی شد. انقلاب با تکیه بر همین سرمایه گرانبها در چالش های گوناگون ایستادگی نمود و سربلند بیرون آمد. اراده مومنانه مجاهدان انقلاب اسلامی که با از خود گذشتگی همراه بود، آنچنان اثری داشت که جهان و جهانخواران را به حیرت آورد و آنان برای مقابله با آن چاره ای جز توصل به یک کنش فرهنگی متقابل نداشتند. از این رو با هدف از میان بردن این اراده مومنانه و یا حداقل با امید محدود کردن آن در نسل های بعدی ایران، تلاش کردند تا بواسطه تهاجم و ناتوی فرهنگی این انگیزه و اراده مومنانه را مورد خدشه قرار دهند. در واقع دشمنان به خوبی تشخیص دادند که موتور محرک انقلاب اسلامی انگیزه و اراده مومنانه مردمی است که با توسل به اسلام تمدنی و ماحصل آن یعنی ولایت مطلقه فقیه بر سر ستیز با ظلم و استکبار پیمان بسته اند.

 این سه یعنی اراده مومنانه مردم انقلابی و رهبری اندیشه اسلام تمدنی و هدف گذاری ظلم ستیزی در مقیاس جهانی -که همان معنای استکبار را تبیین می کند- باعث شکلگیری پدیده ای به نام انقلاب اسلامی شد. هر یک از این سه اصل اگر از انقلاب اسلامی کاسته شود، انقلاب اسلامی دیگر آن معنا و اثر شناخته شده را نخواهد  داشت. این سه در کنار هم کیمیای اثر بخشی هستند که هرگز به واسطه قدرت های مادی محو و مذمحل نمی گردد.

 



این روزها در کشور ما ایران دعوایی میان موافقان و مخالفان ادامه حضور در برجام وجود دارد. از یک سو دولت که برجام را تنها دستاورد اصلی و مهم خود می داند به همراه جریان های همسو و رسانه های غرب گرا در تلاشند تا جای ممکن به وعده های اروپا دل خوش کنند و مدام ابراز امیدواری می کنند تا اروپا بتواند مسیر مبادلات مالی ایران را باز نگه دارد و از سوی دیگر مخالفان به بی ثمر بودن این اعتماد اشاره و آن را همچون برجام ناکارآمد قلمداد می کنند. شیرینی ماجرا اینجاست که دولت و همراهانش مدام بر طبل پیوستن به سازمانFATF  نیز می کوبند و از امروز خود را آماده می کنند تا اگر سیستم مالی اروپا با مشکل مواجهه شد آن را به گردن مخالفان این نهاد مالی بین المللی بیندازند.

اما خارج از این مرزها هیچ فعال اقتصادی موفقی در بی ثمر بودن درگاه مالی اروپا تردید ندارد. در خبری که یکی از رسانه های هوادار دولت منتشر کرده است؛ فعالان اقتصادی غربی به طور شفاف بیان کرده اند که ترجیح میدهند از درگاه مالی اروپا با ایران استفاده نکرده و همچنان نسبت به تحریم های آمریکا مطیع باشند. این خبر را می توانید در اینجا مطالعه کنید.

علت این اظهار نظر صریح بر خلاف تمام نمایش هایی که اتحادیه اروپا به راه انداخته، یک مسئله بسیار روشن است. و آن اینکه شما نمی توانید شرکت های بین المللی را مجاب کنید که به جای استفاده از دلار آمریکا که همچنان اولین پول بین المللی است به وعده های اروپا دل خوش کنند. در واقع اروپا این توان را ندارد که یورو را جایگزین دلار سازد و تا روزی که دلار اولین پول بین المللی جهان باشد همه فعالان اقتصادی ترجیح می دهند که به قوانین خزانه داری آمریکا احترام بگذارند. به عنوان مثال شما فرض کنید که یک شرکت نفتی بزرگ که غالبا هم یک شرکت بین المللی است منافع گوناگونی در آفریقا، آمریکای جنوبی، آسیای میانه و کشورهای حاشیه خلیج فارس دارد. این شرکت برای مبادله با تمامی این نقاط از دلار آمریکا استفاده می کند. حالا به نظر شما آیا این شرکت حاضر است برای ادامه تجارت با ایران وارد سامانه مالی اروپا شود و خود را شامل تحریم های خزانه داری آمریکا کند و از تمامی منافعش در دیگر نقاط جهان چشم بپوشد؟ نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که مسئله تنها تجارت با آمریکا به عنوان اولین قدرت اقتصادی جهان نیست، بلکه اگر شما یک شرکت بین المللی باشید تنها وجه قابل قبول و گسترده ای که می توانید با آن در تمامی نقاط جهان تجارت کنید دلار است. عملا و در امروز روز هیچ پولی نتوانسته است جایگزین دلار شود و این حقیقتی است که خود اروپایی ها نیز به آن واقفند و به نظر، دولت مردان ایران نیز باید به آن وقوف داشته باشند. اما راه حل ی به آن ها می گوید این مسیر را دنبال کنید و ناکارآمدی برجام و مسیر مالی اروپا را به گردن کسانی بیندازید که از حاکمیت تمام و کمال FATF   در ایران جلوگیری کرده اند.

در نهایت نکته حائز اهمیت این است که حتی در صورت حقیقی بودن درگاه مالی اروپا این درگاه به صورت عملی نمی تواند مجرای تجارت ایران با دیگر بازیگران اصلی اقتصاد بین المللی باشد. چرا که یک کامیون نمی تواند جایگزین یک نفتکش چندهزار تنی بشود. این مثالی است که دقیقا می توان به آن استناد کرد. اگر اروپا این توانایی را داشت که یورو را جایگزین دلار کند لحظه ای در انجام آن تردید نمی کرد. اما در جهان امروز دلار با تمامی ضعف هایش همچنان قوی تر از هر پول دیگری در حال انجام معاملات بین المللی است. شاهد این سخن آن است که کشور خود ما نیز که سابقه چهل ساله مقابله و تحریم آمریکا را دارد به تازگی پول بین المللی خود را به یورو تغییر داد. و این عمل نیز بیشتر یک حرکت ی بود تا یک واکنش اقتصادی. جهان امروز که شامل بسیاری از کشورهای کوچک و بزرگ می شود همچنان به دلار بیش از هر پول دیگری اعتماد دارد. و این دلیل کافی است تا به ما بفهماند که مسیر مالی اروپا حتی در صورت شکل گیری هم نمی تواند فایده ای برای اقتصاد ما داشته باشید. این نکته نیز حائز اهمیت است که به دلیل همین توانایی دلار شاید اروپا اصولا خود را با آمریکا درگیر نسازد. در این میان تنها مجموعه هایی باقی می مانند که به دلیل ضعف حاضرند ریسک تجارت با ایران را به جان بخرند تا شاید بتوانند از این آب گل آلود به واسطه بالا بردن هزینه ها برای ایران ماهی خود را بگیرند. این همان کاری است که ما در دوران قبلی تحریم ها هم آن را به تنهایی و بدون حضور اروپا انجام داده بودیم. گرچه این گونه کارها مشکلاتی مانند به وجود آمدن فساد های مالی را به دنبال دارد.

بهتر آن است که به جای ی بازی و فریب دادن مردم به وسیله رسانه های غرب گرا به فکر فعال کردن تجارت با همسایگان و مبادله های دو طرفه بدون حضور دلار باشیم. و از سوی دیگر بکوشیم با تکیه بر توانایی های داخلی و اقتصاد مقاومتی به سوی اقتصاد غیر نفتی حرکت کنیم. باشد که یون تقوا پیشه سازند.



پس از خروج آمریکا از برجام اروپایی ها تلاش کردند تا ایران را متقاعد سازند که از برجام خارج نشود. در همین راستا وعده دادند تا در چند ماه پس از خروج آمریکا از برجام مسیر بانکی مطمئینی به دور از تحریم های آمریکا برای فروش نفت و مبادلات ایران و اروپا و به زبان دیگر ایران و جهان بگشایند. این سخن همچنان در حد یک وعده خام باقی مانده است اما از آنجا که طرف مقابل تردست خوبی است و طرف مقابلش هم برجام را فرزند خود می داند که نمی خواهد آن را از دست بدهد، موفق شده تا به گونه ای سخن بگوید که انگار در همین لحظه مسیر مالی مذکور در حال انجام امور بانکی ایران است. در همین راستا اروپایی ها در مقابل زبان خشن دولت آمریکا، به حمایت از پایبندی ایران به برجام می پردازند. البته که باقی ماندن یک طرفه ایران در برجام از نگاه آن ها واقعا موفقیت بزرگیست و واضح است که آن ها باید حضور بی مزد ایران در برجام را بستایند. از سوی دیگر اروپا معقد است که باید با زبان برجام با ایران سخن گفت. اروپا می گوید ما نباید به ایرانی ها بگوییم موشک هایتان را بدهید. آن ها معقتدند که ابتدا باید به ایران کمک کرد تا طعم کوتاه آمدن در ماجرای هسته ای را متوجه شود. سران اروپایی معتقدند باید به ایرانی ها فهماند که اگر پسران خوبی باشند، آبنباتی هم در جیب اربابان اروپایی نهفته است. پس از آنکه ایران احساس کرد می تواند در قبال تقدیم کردن توانایی های خود کمی هم روی آرامش را ببیند آنگاه زمان سخن گفتن از پرونده های جدید است. در واقع اروپا می گوید ما نباید تلاش کنیم تا ایران صنایع موشکی و اقدامات منطقه ای و دیگر موارد را کنار بگذارد بلکه باید روش بی هزینه برجام را ادامه دهیم. باید برجام یک را با موفقیت به پایان ببریم و بعد برویم سراغ برجام های دو و سه و . . البته این تمام ماجرا نیست، اگر و تنها اگر اروپا به وعده ی خود در ایجاد مسیر بانکی عمل کند توانسته است با کمک تند خویی آمریکا ایران را از ترس مرگ به طب راضی کند. در واقع قرار بود تمام تحریم ها برداشته شود و . اما امروز ما تنها التماس می کنیم که بواسطه برجام بتوانیم اندکی نفت به فروش برسانیم. آنچه مسلم است این است که اروپا پس از خاتم یافتن دعوای برجام و در خلال آن به دنبال گفتگو بر سر مسائل دفاعی و منطقه ای و حقوق بشری و . در ایران است. در نهایت اروپا می کوشد تا به مردم ایران بفهماند سزای سرکشی ، شلاق است و سزای نوکری نوازش. آن ها سعی می کنند در ماجرای برجام ما را نوازش کنند تا بعد به وسیله بلند گوهای داخلی خود به مردم ایران بگویند که اگر باز هم نوازش می خواهید باید بندگی بیشتری از خود نشان بدهید. لکن تا زمانی که ما به اروپا اعتماد داریم سزایمان همان خسارتی است که در پذیرفتن برجام متحمل آن شدیم. باشد که پندگیرندگان پند گیرند.



چند سال پیش واعظ محترمی بر منبر رسول خدا نشسته بود و در لابلای وعظ خاطره ای از یک عارف خیاط نقل کرد. او گفت یک عارف خیاط در حال عبور بود که امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف را دید. بدون آنکه سخنی بگوید با انگشت به سینه اش اشاره کرد و سپس به آسمان بدین معنی که دلم برای خدا تنگ شده است و از کنار امام زمان عبور کرد. در واقع می خواست بگوید گاهی انسان باید با خود خدا مناجات کند و عرفا چنین بوده اند که از کنار امام زمان عبور می کردند تا به یاد خدا باشند.

چند سال پیش تر نیز یکی از عرفای به نام اصفهان در جلسه ای بیان نمود که یکی از مراحل نهایی عرفان عبور از حقیقت محمدیه است. بعد به کنایه گفت که اگر این سخن را بشنوند مرا تکفیر می کنند ولی توضیح داد که در مقاماتی از عرفان باید از حقیقت رسول اکرم نیز عبور کرد.

این دو مثال می تواند به ما کمک کند تا از وضعیت فکری حاکم بر جامعه ی متدین خود آگاه شویم. سال هاست که در کشور ما و در میان متدینین این تلقی وجود دارد که اوج دین داری در طی طریق عرفان و دست یابی به مقامات عرفانی نهفته شده است. جدای از صحت یا عدم صحت این مدعا، باید گفت که این اندیشه در سطوحی از جامعه با عوام زدگی در هم آمیخته و موجب شکل گیری عرفان زدگی مزمنی شده است که قطعا از مسیر معرفت اسلامی به دور است و ناشی از تقلید کور کورانه و خواهش های نفسانی است.

اما دو مثال بالا به ما کمک می کند تا دریابیم که این تلقی در باب اوج دین داری تا چه حد می تواند درست و صحیح باشد. ابتدا بگذارید منظورمان از دین داری را بجوییم. منظور از دین در اینجا به صورت مشخص  اسلام و آن هم اسلام شیعه دوازده امامی است. اسلام دینی است که رسول اکرم آن را برای مسلمانان شرح نمود. دو منبع اصلی برای پی بردن به اسلام شیعی وجود دارد. یکی قرآن و دیگری احادیث منقول از طریق پیامبر و جانشینان او. اگر عقل را هم از منابع دینی بدانیم، مورد وثوق بودن عقل نیز از طریق همین منابع به دست خواهد آمد. همچنین در جامعه شیعه و با استفاده از روایت بدست می آید که قرآن نیز باید بر اساس تفسیر ائمه شیعه مورد استفاده قرار گیرد. در واقع اگر بنا بود هر کس هر چه را از قرآن در می یابد بدان عمل کند دیگر نیازی به امامت امامان شیعه نبود. از آنجا که مخاطبان این نوشتار شیعیان دوازده امامی قرار داده شده اند، بحث در این مسئله از حوزه این نوشتار خارج است. حالا باید دید که طریق سعادت در قرآن و روایات برای شیعیان چه چیزی قرار داده شده است. به طور مثال اگر شما به زیارت نامه جامعه کبیره و یا کتاب مورد قبول عامه علمای شیعه مانند اصول کافی مراجعه کنید در میابید که بر اساس این اسناد تنها طریق سعادت برای شیعیان پیروی از مکتب امامان شیعه دانسته شده است. در میان کتب حدیث در بسیاری از موارد تمثیل های موجود در قرآن که موجب هدایت انسان می شود به امام علی علیه السلام یا امامان شیعه تفسیر شده است. جایگاهی که در زیارت جامعه کبیره برای امام در مکتب شیعه قرار داده شده است یک جایگاه تشریفاتی نیست که شما بتوانید از آن عبور کنید و به خدا برسید. بلکه در شیعه تنها طریق رسیدن به خدا خشوع و سر نهادن به آستان امام معصوم است. این همان انتخابی است که باید از سر عقل ، عبودیت و به دور از حسد انجام گیرد. این که ما بپذیریم رسیدن به خدا از طریق قبول ولایت علی و امامان بعد از او علیهم السلام  میسر است. اصل و اساس اندیشه شیعه پذیرفتن این تفکر است. و الا برخی دیگر از اقوام اسلامی نیز خاندان پیامبر را عزیز و بزرگ و دانشمند و محترم می شمارند. لکن شیعه یعنی اینکه اهل بیت را تنها طریق رسیدن به خدا بدانیم. و اطاعت آنان را اطاعت خدا بپنداریم و بدانیم اگر می خواهیم خدا را عبادت کنیم و رضای او را به دست بیاوریم باید اطاعت امام معصوم را کرده باشیم و رضایت او را بدست آورده باشیم. حال شما این اندیشه را بگذارید کنار آن سخنی که می گوید از کنار امام زمانت عبور کن، با او سخن نگو و با دست به سینه ات اشاره کن که دلم برای خدا تنگ شده است. مگر اصحاب ثقیفه سخنی جز این داشتند که حسبنا کتاب الله؟ آنان معتقد بودند که ما برای رسیدن به اسلام نیازی به امامان پس از پیامبر نداریم. مگر می شود ما مدعی شویم که اگر کسی به اعمال و شریعت رسول اکرم و امام بعد از او عمل کند به مقامی می رسد که دیگر نیازی به امام معصوم نداشته باشد؟ چه کسی چنین ادعای کرده است؟ کجای منابع شیعه به ما چنین اجازه ای داده اند؟ چه تفکری این سخن را از دهان شیعه نقل کرده است؟ حقیقت آن است که سلسله عرفا در تاریخ بیشتر در اختیار سنی مذهبان مسلمان بوده است. از محی الدین بن عربی که او را شیخ اکبر می خوانند تا بسیاری دیگر از عرفای به نام که قائل به رسیدن آنان به مقامات بالای عرفانی اند همگی پیروان مذهب تسنن بوده اند و این رمز این اندیشه است که می شود بدون امام به خدا رسید و می شود معشوق را جز در وجود امام معصوم یافت. در دنیای شیعه اگر کسی دلش برای خدا تنگ شود روضه اباعبدالله می خواند و یاد امام زمان خود می کند و خدا بدین واسطه به او عنایت خواهد کرد. امام زمان ما همان بزرگواری است که امام صادق علیه السلام  با آن مقام امامت درباره ایشان  فرمود: وَ لَو اَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ ایّامَ حَیوتی» (اگر او را درک می کردم[و به او می رسیدم] تمام ایّام زندگی خود، به او خدمت می کردم.) برخی اینگونه بیان میکنند که امام صادق علیه السلام قصد داشتند تا ما را به خدمت به امام زمان فراخوانند اما بر اساس احادیث این حقیقت آشکار می شود که برخی امامان شیعه به برخی دیگر فضیلت دارند. و امام زمان ما که آخرین امام شیعه و برپا کننده عدل و داد در جهان است جایگاه بسی بلند درمیان ائمه شیعه داشته و دارند. حال شما بپندارید که اگر آن قول درست بوده است آن مرد خیاط چه رفتاری با امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف کرده است و خطیب ما در منبر خود مردم را به چه چیزی فرا خوانده است؟ آیا مرد خیاط کم دانشی که بواسطه ترک گناهی به مقام عرفانی دست یافته است از امام صادق علیه السلام برتر است؟ آیا امام صادق نمی تواند عمر خود را صرف عبادت خدا کند که چنین می فرماید؟ بلکه مطلب همین است که صرف کردن عمر در خدمت خدا در هر دوره ای تنها از طریق خدمت به امام زمان میسر می شود. این تنها امامان شیعه هستند که می توانند دست گیری کنند و نور الهی را به قلب مومنین بتابانند.

اشکال عرفان زدگی در همین جاست. این بهترین روش است تا تفاوت طریقه عرفا و شیعه دوازده امامی را بنمایانیم. عرفا تلاش می کنند تا خدا را بشناسند و شیعیان مکلفند تا امام زمان خود را بشناسند و از طریق اطاعت او عبادت خدای سبحان بنمایند. نکته دیگر این است که امامان شیعه هیچ گاه نسبت به وقایع زمان و جامعه خود بی تفاوت نبوده اند و به شیعیان نیز چنین امر کرده اند که همواره در تلاش برای اصلاح جامعه و مبارزه با حاکمان ستمگر زمان بکوشند. بهترین دلیل بر این سخن شهادت یازده امام شیعه است. برخی که می پندارند پس از قیام سید الشهدا امامان شیعه دیگر به امور حکومت اعتنایی نداشتند باید به این سوال پاسخ دهند که اگر حضور امامان شیعه و عملکرد آنان پس از سیدالشهدا ضرری برای حکومت های ستمگر زمانشان نداشته است به چه دلیل به دست آنان به شهادت رسیده اند؟ برای توضیح بیشتر این سخن میتوانید به مطلب عاشورا حرکت فعالانه و مدبرانه  مراجعه فرمایید. در آنجا توضیح داده شد که مبارزه تمامی امامان شیعه بر پایه یک مبارزه فرهنگی و ی بنا شده است که حرکت حضرت اباعبدالله نیز از این شمول خارج نیست.

از این رو سخن را با نقل قولی از سید شهیدان اهل قلم به پایان می بریم آنجا که با دوکوهه سخن می گوید: سعید را به خاطر داری که چه می خواند ؟ برای امام می خواند ، برای آن که عاشقانه زیستن را به ما آموخت ، برای آن که به ما آموخت حقیقت عرفان را که مبارزه است». و حقیقت مسئله همین است. عرفان در مرام شیعه در مبارزه برای گسترش حق و یاری رساند به برپایی حکومت مهدی موعود است. این همان کاری است که آدم علیه السلام به آن فرمان گرفت و مهمترین مأموریت تمامی انبیاء بوده است. عرفان این است که بجنگی، در جامعه حضور داشته باشی، تجارت کنی، جهاد کنی، بر مسند قضاوت بنشینی و لحظه ای از یاد خدا غافل نشوی و حقی را ناحق نگردانی. عرفانی که در گوشه خانه ای خالی از مردم به دست بیاید، عرفانی که از مبارزه اجتماعی برای پابرهنگان دوری بجوید، عرفانی که قضاوت را در میان مردم وانهد، مانند خانه عنکبوت سست و بی مایه است. اگر قرار است انسان به خود سازی بپردازد برای آن است که به حکومت عدل مهدی موعود کمک نماید. کسی که خودسازی خود را بر پایه بریدگی از مردمان بنا کرده باشد چگونه می تواند جامعه را برای ظهور آن امام حق که همه تاریخ صالحان در انتظار او بوده اند آماده سازد؟



تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دبیرستان پسرانه علوم ومعارف اسلامی شهرکرد sahaarra سلام مرکز خرید دام زنده مجله چیزها کلبه مثل باد مختلط یادگیری علوم کامپیوتر کلبه ی روان شناسی و روان درمانی مریم دهنوخلجی